نهـــــــــان

سایه‌ی خویش هم، نهـــــــــان خواهم...

نهـــــــــان

سایه‌ی خویش هم، نهـــــــــان خواهم...

دلم عجیب هوای ِ تخت ِ فولاد کرده‌است...


آدم ها با صدای زنگ ها،

 با صدای سووت ها،

 با صدای ناقوس ها،

 "بیدار" می شوند.
بیا به تخت فولاد برویم؛
سر بر همان سنگ ِ قبر معروف بگذاریم و بخواب رویم
تا تنها وقتی بیدار شده باشیم که بدانیم:
 رویاهای دیروزمان را در بیداری ِامروز زندگی خواهیم کرد.

 


پی‌نوشت: به اصفهان بروید و وقتی اطمینان داشتید که مغرب ِ مسجد امام و شب ِ میدان  ِ نقشه جهان را از دست نمی‌دهید به تخت فولاد بروید، آرامگاه ِ بهشتیانی ست که آدم را آرام می‌کند.
)
قضیه‌ی این چند خط نوشته هم مربوط به آرامگاه ِ مرحوم - شاید بابارکن‌الدین بود - در تخت فولاد؛ امّا می گفتند نیّت می کنید و گوش بر سنگ قبر می‌گذارید، اگر صدای سوتی شنیده‌شود، نیّت، آرزو یا هر چیز ِ دیگری که نمی‌دانم چیست برآورده می‌شود     ! :-)

نظرات 1 + ارسال نظر
باران دوشنبه 21 بهمن 1392 ساعت 22:58 http://x.co/3qAVo

عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی || دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم

درد دل خواهم کرد بی هیچ کلامی || در آغوشت خواهم ماند بی هیچ کلامی

شاید احساسم اینگونه نمیرد . . . ولنتاین مبارک


.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد