نهـــــــــان

سایه‌ی خویش هم، نهـــــــــان خواهم...

نهـــــــــان

سایه‌ی خویش هم، نهـــــــــان خواهم...

پشت عقربه‌های ساعت خودش را پنهان می‌کند، زمان، به عقب بر می‌گردد.


برف ِ زمستان ِ همان سال‌های ِ دور
یا انتظار ِبهـــار ِ هنـوز‌ نیامده بعد از عبور ِ این همه سال!
فرقی نمی‌کند،
هر دو
پیــــر خواهندکرد همه‌ی عاقلان ِ دیوانه‌ای را
که تنها،
مفهوم ِ زمان را گم کرده‌اند؛
انتظار می‌کشند ولی؛
عبور ِ ثانیه‌ها را با ساعتی می‌سنجند

که همان سال‌ها
به خواب ِ زمستانی رفت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد